شیفتگان حسین ع پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, :: 11:40 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
ما چله نشین شب یلدای ظهوریم سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 7:34 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
بحر طویل استاد سازگار/ مصیبت شام
شهر شام و ملاء عام و کف و خنده و دشنام و گروهی به لب بام و به رخ ننگ و به کف سنگ و به تن جامه ی گلرنگ گرفتند، ره آلعلی تنگ، تو گویی همه دارند سرجنگ، همآواز و همآهنگ، شده دشمن دادار، پر از کینه ی پیغمبر مختار و علی- حیدرکرار، به آزار دلِ عترت اطهار، همه عید گرفتند به قتل پسر فاطمه آن سیّد ابرار، شده شهر چراغانی و مردم همه در رقص و غزلخوانی و شادی که ببینند سرنیزه سر پاک امام شهدا را ادامه مطلب ... دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 7:54 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 12:46 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, :: 11:32 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
«برخی ازویژگی های منحصر به فرد امام حسین (ع)»
1- تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسید ( امیرالمؤمنین(ع) با اینکه در دههاجنگ شرکت کردند و بارها مجروح شدند ولی در مسجد کوفه مورد سوءقصد قرار گرفتند؛ بقیهی ائمه هم که مسموم شدند.
-2 تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده بااینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند -3 تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شد (: علی اکبر و علیاصغر) - 4تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارد. -5 تنها امامی که قبر مطهرش بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری ازآن باقی نمانَد -6 تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شد -7 تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد - 8تنها امامی که تشنه لب به شهادت رسید -9 تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند -10 تنها امامی که در تربتش شفاست - 11تنها امامی که نماز مسافر در حرمش تمام است - 12تنها امامی که انبیا از آدم تا خاتم بر او گریستند. -13 تنها امامی که انبیا محل دفنش را زیارت کردند(ما من نبیّ الا و قد زارکربلاء) -14 تنها امامی که ولادتش توأم با حزن و گریه بود پنج شنبه 4 آذر 1391برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
روز نهم - در روز نهم محرم، «شمر بن ذی الجوشن» با نامهای كه از «عبیدالله» داشت از «نخیله » - كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود - با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه «عبیدالله» را برای «عمر بن سعد» قرائت كرد، ابن سعد به شمر گفت «وای بر تو! خدا خانهات را خراب كند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آوردهای، به خدا قسم! تو عبیدالله را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم، بازداشتی و كار را خراب كردی ...». - «شمر» كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از «عبیدالله بن زیاد» امان نامهای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیهالسلام گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت، شمر نزدیك خیمههای امام حسین علیهالسلام آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیهالسلام كه مادرشان ام البنین علیهاالسلام بود) را طلبید، آنها بیرون آمدند، شمر گفت «از عبیدالله برایتان امان گرفتهام»، آنها همگی گفتند «خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبرمان نداشته باشد؟!». - در این روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس علیهالسلام امام علیهالسلام را باخبر كرد، امام حسین علیهالسلام فرمود: «ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟»، حضرت عباس علیهالسلام رفت و خبر آورد كه اینان میگویند: «یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید». امام حسین علیهالسلام به عباس فرمودند: «اگر میتوانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم، خدای متعال میداند كه من بهخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم». پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
روز هشتم پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:, :: 12:26 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
روز هفتم چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : جواد زین العابدینی
در این روز «عبیدالله بن زیاد» نامهای برای «عمر بن سعد» فرستاد كه «من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كردهام، توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من میفرستند». - در این روز «حبیب بن مظاهر اسدی » به امام حسین علیهالسلام عرض كرد «یابن رسول الله! در این نزدیكی طائفهای از بنیاسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت كنم»، امام علیهالسلام اجازه دادند و «حبیب بن مظاهر» شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت «بهترین ارمغان را برایتان آوردهام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت میكنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند كرد، «عمر بن سعد» او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت میكنم ...». در این هنگام مردی از بنی اسد كه او را «عبدالله بن بشیر» مینامیدند، برخاست و گفت «من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت می كنم»، سپس مردان قبیله كه تعدادشان به ۹۰نفر میرسید، برخاستند و برای یاری امام حسین علیهالسلام حركت كردند، در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام «ازرق » را با ۴۰۰سوار به سویشان فرستاد، آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیهالسلام نداشتند، هنگامی كه یاران بنیاسد دانستند، تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا «عمر بن سعد» بر آنان بتازد، «حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیهالسلام آمد و جریان را بازگو كرد، امام علیهالسلام فرمودند «لاحول ولا قوة الا بالله»
درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |