شیفتگان حسین ع
یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 7:17 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

نیازی از سر احساس خواهم / برات کربلا از یاس خواهم
به حق پهلوی بشکسته ی او / طواف مرقد عباس خواهم

*******

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم

*******

یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند

*******

تو هم با کوفه هم دستی مدینه / نمک خوردی ولی پستی مدینه
کسی بر بازوی زهرا نمی زد / اگر دستم نمی بستی مدینه

*******

زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت / دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت
فرموده اند در برکات وجود او / زهرا اگر نبود علی همسری نداشت
محشر بدون مهریه ی همسر علی / سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت

*******

آهسته می شوید یگانه همسرش را
با آب زمزم آیه های کوثرش را
آهسته می شوید غریب شهر یثرب
پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را

*******

ای زینب(س)
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند ؟!
تو فرمانبردار امام خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟
یاری ام کن!
کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم و بدانم
یاری ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی.

*******

شهادت عمه بزرگوار امام زمان را خدمت ایشان و شیعیان حضرتش تسلیت عرض می کنیم

*******

ای زینب (س)!
براستی سجاد علیه ‏السلام از دریای بی‏کران علم و فهم تو چه امواجی را دیده و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟
شهادت جانسوز عقیله بنی هاشم و عالم بدون معلم، حضرت زینب کبری تسلیت باد.

*******

صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است
احترام عشق هم از احترام زینب است
داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام
با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت
این حسین فرمانده عالم، امام زینب است
گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است
بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است



یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 7:12 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

بار دگر بهانه ی روضه فراهم است...


 

بار دگر بهانه ی روضه فراهم است

دیگر فضای سینه ی مان تنگ ماتم است

بی بی دوباره آمده ام تا ضریحتان

جانم فدای لحظه ی ذبح ذبیحتان

بی بی شنیده ام غم بسیار دیده ای

یک شب شنیده ام همه را تار دیده ای؟

بی بی حقیقت است که در کوفه جنگ شد

طوفان شد و تلاطم باران سنگ شد؟!

آیا رقیه هم به کتک خو گرفته بود

آیا شبیه فاطمه پهلو گرفته بود؟!...

           ××××××

از روی تل چه حس غریبی فرا گرفت

وقتی حسین در کف گودال جا گرفت

خواهر برادریست...تحمل نداشتی

آسیمه سر به مسلخ خون پا گذاشتی

گفتی حسین پنجه به این خاکها مزن

اینقدر در برابر من دست و پا مزن

دانی که بودن تو همه هست زینب است

پس این قدر چرا بدنت نامرتب است؟؟؟!

با قطعه قطعه ی بدنت حرف میزنم

با این حسین های تنت حرف میزنم!...

 

           ××××××

بی بی مگو...تصور امر خطیر...نه

یک پیرمرد و اینهمه آزار و تیر...نه !

این تکه های خیمه که معجر نمیشود

با یک کشیده گوش کسی کر نمیشود

آدم که اینهمه پُره ماتم نگشته است(1)

با یک لگد که پشت کسی خم نگشته است!!!

بی بی بس است اشک مدادم شدید شد

دیگر مگو که یک شبه مویت سپید شد...

دارم دگر برای شما پیر میشوم

همپای روضه های شما پیر میشوم.

 

 (1) :به آخر پُر ماتم ، ه اضافه شد که پُر ، بدون کسره خوانده نشود.



 

 
 ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین!
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین!
بال های خویش را دست توسل کرده بود
............................................................. 
 دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت
جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت
هنگام نهادن قدم بر سر خاک
دیوار حرم به احترام تو شکافت
...................................................
 زان سبب ماه رجب ماه خداست
که اندر آن میلاد شاه لافتی ست
شد رخش از کعبه ظاهر، عقل گفت:
” چون که صد آمد نود هم پیش ماست”
 

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 10:24 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

روز میلاد امام علی اول مظلوم عالم گرامی باد



پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 10:24 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

روز میلاد امام علی اول مظلوم عالم گرامی باد



سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:8 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

امام هادی (ع) در روز سوم رجب المرجب به درجه رفیع شهاددت رسیدند.

 



یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:8 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

 

ماه مبارک رجب، عید اولیاء الهى، بهار راز و نیاز و عبادت، موسم خضوع و خشوع به درگاه الهى، موعد حضور و خواستن، و زمان قرار صالحان با معشوقشان حق تعالى است. ماه رجب آغاز فصل ویژه انس با پروردگار است و اتصال به معبود . ماه رجب دروازه ورود به ضیافت الله و آغازی برای آمادگی درک شب قدر است .

رسول خدا (ص) عظمت و اهمیت ماه رجب را چنین تبیین مى فرماید: خداى متعال، در آسمان هفتم، فرشته اى به نام «داعى» قرار داده است. هرگاه ماه رجب فرا رسد، آن فرشته دعوت کننده، هرشب تا به صبح گوید: خوشا به حال کسانى که به ذکر الهى مشغولند; خوشا به حال کسانى که با میل و رغبت تمام، رو به سوى درگاه خدا آرند. و خداوند مى فرماید: من همنشین کسى هستم که با من همنشین باشد، و مطیع کسى هستم که فرمان مرا ببرد و آمرزنده ام کسى را که از من طلب آمرزش کند. این ماه رجب ماه من، بنده هم بنده من، و رحمت هم از آن من است; هرکس مرا در این ماه بخواند، پاسخ مثبت دهم; و هرکس از من چیزى بخواهد، به او عطا کنم; و هرکس از من هدایت جوید، هدایتش کنم. در روایتی از ماه رجب به عنوان حلقه وصل بین خدا و بندگانش یاد شده است . چنانچه می فرماید : من این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار داده ام پس هرکس به آن چنگ زند، به من مى رسد.  



خبر رسيده است كه تروريست‌ها روز گذشته با هتك حرمت و نبش قبر حجربن عدی پيكر مطهر ايشان را ربوده و به مكانی نامعلوم بردند. به همين بهانه شرح مختصری از زندگی اين مرد خدا را مرور می‌كنيم.



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:18 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

چه غریبانه به دنیا آمدی

                        و چه غریبانه به شهادتت رساندند

و ما مردم در عید نوروز چه غریبانه تر شهادت تو را به فراموشی سپردیم



پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:24 ::  نويسنده : جواد زین العابدینی

 

در کتب تاريخي نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعي از «بني کلاب» به سفر رفته بود. در يکي از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤيا ديد که در زمين سرسبزي نشسته است و مرواريدهاي درخشاني از اطراف بر دستان او مي ريزد و او از زيبايي آنها متعجب مي شود. سپس مردي را مي بيند که به سوي او مي آيد ـ از طرف بلندي ـ و هنگامي که به او مي رسد سلام مي کند و حزام او را جواب مي دهد. آن مرد به او مي گويد: اين مرواريد را به چه قيمت مي فروشي؟ حزام  نگاه کرد و آن درّ زيبا را در دستان خود ديد؛ رو به مرد کرده و گفت: من قيمت اين درّ را نمي دانم که به شما بگويم، شما آن را به چه قيمت خريداري؟ مرد گفت: من نيز نمي دانم قيمت او را ولي اين هديه اي است که يکي از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم براي تو به چيزي که از درهم و دينار بالاتر است. حزام  گفت: آن چيز چيست؟ مرد گفت: تضمين مي کنم که او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حزام  گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي کني. و مرد پاسخ داد: آري. و حزام  در پايان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه دراين  امر مي شوي.
و مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا مي کنم.وقتي حزام  از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني کلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يکي از خاندان وي گفت: اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد که يکي از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد. و هنگامي که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد. حزام  پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد.نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنيه اي براي وي برگزيدند که «ام البنين» بود. به هر حال پس از اين رؤياي صادقه فاطمه، مادر فضليتها، به دنيا آمد و دوران کودکي را چونان ديگر کودکان گذراند و در دامان مادري مهربان و پاک و پدري شجاع که داراي سجاياي اخلاقي فراوان بودند رشد کرد.
مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه اين گونه مي نويسند:«ثمامه، مادر ام البنين، بانويي اديب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نياز يک دختر است در زندگاني از مسايل مربوط به خانه داري و اَداي حقوق  و همسرداري و غيره را به او ياد داد.»
ام البنين، پاسدار خاطره عاشور:
از ويژگي‏هاي بسيار مهم ام البنين، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وي پس از واقعه عاشورا، از مرثيه‏خواني و نوحه‏سرايي استفاده کرده تا نداي مظلوميت کربلاييان را به گوش نسل‏هاي آينده برساند. ايشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس عليه‏السلام ، عبيداللّه‏ که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده‏اي براي بيان وقايع عاشورا بود، به بقيع مي‏رفت و نوحه مي‏خواند  و شور و غوغايي بپا مي کرد . مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او هم ناله مي شدند. حتي مروان بن حکم حاکم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي کرد
امام باقر(سلام الله عليه)مي فرمايد: آن حضرت به بقيع مي رفت و آن قدر جانسوز مرثيه مي خواند که مروان با آن قساوت قلب گريه مي کرد.
 


درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید مطمئن باشید پشیمان نخواهید شد
آخرین مطالب


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 486
بازدید کل : 99411
تعداد مطالب : 115
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1



loxb ht

جاوا اسكریپت